فیک اخر

منم همین طور
-چاگیا... شما کی هستید؟
«دامادم تویی
-شما پدره یوری هستین
«دخترم چه پسره خیلی تور کردی
+بابا!
-بریم
«+بریم
پدر یوری دسته یوری گرفت وقتی داشتن میرفتن یوری چشمش خورد به لوگان و کوک که با بغض داشتن نگاه میکردنیوری بغض لوگانو میدونست ولی کوکو ن وقتی به جایگاه مخصوص رسیدند
تهیونگ گریه‌اش گرفته بود
بعد از ۳ سال تونست به عشقش برسه
بله رو گفتن
پایانه مراسم (من نمی‌دونم چی میگن به هم 😂
مامان یوری سولی برد به خونشون و تهیونگ و یوری رفتن به خونه خودشون چون امشب باهام ب*خ*واب*ن
وقتی رسیدن درو باز کرد وارده عمارت شد
وقتی رسیدن تهیون سریع یوری رو براید استایل بغل کرد و بردش به اتاق
گذاشت بر روی زمین و شروع کرد به ب*و*س*ی*دن*ش
تهیونگ و یوری خیلی تشنه هم بودند انگار سال‌هایی که از هم دور بودند درسته نه ر*ا*ب*ط*ه*‌ای داشتن نه چیزی
چون سه سال پیش تهیونگ به یوری درخواست را*ب*ط*ه داد ولی یوری قبول نکرد گفت تا وقتی ازدواج نکنیم حق نداری با*ک*ره بودنمو از بگیری
تهیاک سریع لباس عروس یوری دراورد خیلی سخت بود که درش بیاره
بعد از اینکه یوری ل*خ*ت شد تهیونگ لباساشو درآورد و یوری رو
گذاشت روی تخت و شروع کرد به م*ار*ک انداختن
پایان

+اینم از قصه‌ی ما
-البته با سانسور
(علامت پسرش سه هو ٧سن:! سولی١١سن:؟)
!مامان دیشب تو و بابا چرا داخلع اتاق داشتین همو ب*و*س
میکردین و بابا ل*خ*ته
؟داداشی خواب دیدی
-اره خواب دیدی دیگه وقته خوابه
بنده
تهیونگ و یوری داشتن میرفتن که سولی دسته یوری میگیره
؟مامان از اینکه دخترت نیستم از من بدت میاد
+عزیزم من کی از تو بدم میومد من تور به اندازه سه هو دوست دارم من تور رو مثله دخترم می‌دونم دیگه نبینم از این حرفا بزنی ؟
؟چشم دوست دارم مامان
+منم دوست دارم
-پس من چی
؟تور هم دوست داریم

پایان
بلد نیستم اسمات بنویسم اگر بد شده ببخشید 🥺
دیدگاه ها (۴۳)

فیک کوک معرفی فیک یونا (ات) وقتی بچه بود پدر و مادرش مردن او...

فیک کوک ۱ یونا امروز صبح که بیدار شدم خدمتکارا بهم گفتن که ق...

فیک ٢/١٣

فیک ٢/١٢

پارت : ۲۲

#تک_پارتی #تهکوک#درخواستیتهیونگ نگران در حال درست کردن سوپ و...

پارت۴ نامی. آره چه خواهشی؟هیچی....... بیخیالنامی. بگو ببینم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط